تو مال منی

پارت ۵۴

ا.ت میخواست بره که یهو برگشت و گفت

ا.ت : تشکر یادت رفت

کوک خنده تو گلویی کرد که روی لبش هم اومد و گفت

کوک : ممن...

کوک : وایسا من به روش خودم تشکر میکنم

ا.ت : هر جور میخوای انجام بده ولی باید تشکر کنی

کوک : خود خواستی

ا.ت : خودم خواستم زود باش ازم تشکر ......

از زبان راوی

ا.ت داشت صحبت میکرد که با حرف جونگ کوک حرفش قطع شد

کوک : میخوام ببوsمت

ا.ت : خب ببsوس تشکر میشه دیگه ....وایسا ....چ.....

حرف ا.ت با برخوردش به در ماشین و قرار گرفتن لbای کوک روی لbاش متوقف شد با تعجب به چشم های بسته کوک نگاه میکرد کوک نیم نگاهی به ا.ت انداخت و گازی از لbش گرفت که به معنای همراهی کردن بود وقتی دید ا.ت همراهی نمیکنه ازش جدا شد و با چشم های خمار بهش نگاه کرد و با صدای بم گفت

کوک : عصبانی میشم وقتی همراهی نمیکنی ( بم ، کمی عصبانی )

ا.ت : ....

کوک : دوست دارم برم به اون زمانی که خودت من رو بوsیدی و با اشتیاق میbوسیدیم( پوزخند )

ا.ت با این حرف کوک سرش رو انداخت پایین و گونه هایش سرخ شد و از چشم کوک دور نموند

کوک : خیلی کیوتی ( خنده )

کوک : تا دو دقیقه پیش زبونت دراز بود حالا چرا ساکتی

ا.ت : ( سرش رو آورد بالا ) من توقع نداشتم همچین کاری کنی

کوک : از من همچین چیز هایی برمیاد
کوک : دختر خجالتی هستی و نمیتونی از خودت دفاع کنی

ا.ت : نه اینطور نیست ( اخم کیوت )

کوک : از کجا بفهمم که راست میگی

ا.ت : چه جوری بهت ثابت کنم من خجالتی نیستم

کوک : ( انگشت اشارش رو گذاشت رو لبش و چند بار روی لبش زد و گفت ) ببوsم

ا.ت : نه اصلا

کوک : چیزی گفتی

ا.ت : اره گفتم نه

کوک : بابا بزرگ ا.ت لbاش خیلی خو........

( ا.ت دستش رو گذاشت رو دهن کوک )

ا.ت : دهنت رو ببند چقدر تو نفهمی

کوک : ( دست ا.ت رو برداشت و گفت ) خب تصمیم بگیر کاری بهت گفتم رو انجام میدی یا .....

ا.ت : یا ؟

کوک : ( کوک خنده تو گلویی کرد و تو دلش گفت ) خیلی خنگ و کیوت

کوک : چرا خودت رو میزنی به نفهمی معلومه به بابا بزرگ میگم

ا.ت : باشه

کوک : منتظرم

ا.ت : نمیشه تو شروع کنی

کوک : باشه

کوک نزدیک ا.ت شد و لbاش رو گذاشت رو لbای ا.ت چند ثانیه ا.ت در شک بود که شروع کرد به همراهی کردن کوک وسط بوsیدن خندید و برای بیشتر بوsیدن ا.ت دستش رو دور کمر ا.ت برد

۳ دقیقه بعد

چند دقیقه گذشت و اونا همچنان داشتن هم دیگر رو میبوsیدن و کوک دستش رو برده بود زیر لباs ا.ت و دور کمرش میچرخوند و ا.ت اصلا متوجه نشده بود

که یهو .....


پارت هدیه از اون چهار تا پارت که هدیه گرفتین یدونش الان گذاشتم ☺️

امید وارم خوشتون بیاد ❤️🫂
دیدگاه ها (۱۰)

تو مال منی

تو مال منی

بچه ها یه چیز هایی میخواستم بگم که روشن بشه خیلی از دست یه ن...

تو مال منی

⁶³ا/ت: “اصرار نکردم. می‌تونی نیای.”کوک: “نه دیگه، گفتی پدربچ...

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط